حتما شما هم درباره سعادتی که به مردم شهر کوچک کانزاس سیتی روی آورده است، چیزهایی شنیدهاید(+،+). گوگل در سال 2010 اعلام کرد که دسترسی به اینترنتی با سرعت 1000 مگابیت بر ثانیه (بله 1 گیگابیتی) را از طریق فیبر نوری و با قیمتی اندک در اختیار مردم این شهر قرار خواهد داد. این سرعت 10 برابر سرعت کنونی اتصاهای اینترنتی معمول در آمریکا است و تقریبا سه برابر از اتصال 300 مگابیتی ورایزون با نام FiOS سریعتر است.
البته گوگل پیش از این نیز تاکید کرده بود که به هیچ عنوان قصد ندارد کسبوکارش را به حوزه ISPها هم بکشاند، بلکه هدفش تشویق سایر فراهمکنندگان خدمات اتصال به اینترنت است تا آنها هم سرعتهایشان را بالاتر ببرند. اما اگرچه از راهاندازی این سرویس در کانزاس سیتی مدتی میگذرد، اما سایر ISPها عکسالعمل چندانی نشان نداهاند. حتی ورایزون توسعه FiOS را برای مدت نامعلومی متوقف کرده است. در حال حاضر نهایت سرعت اتصالهای کاربران خانگی چیزی مانند کابلهای Xfinity با سرعت 305 مگابیت است که با قیمت 299?95 دلار عرضه میشود.
اما مقامات محلی تصمیم گرفتهاند که راهی برای بهرهمندی از سرعتهای مشابه فیبر گوگل بیابند. مثلا مقامات شیکاگو و سیاتل اعلام کردهاند که با شرکت خدماتدهنده اینترنت باندپهن تازهکاری به نام Gigabit Squaredهمکاری خواهند کرد. اما چرا کارها به این کندی پیش میرود؟ چرا به رغم استقبال کاربران، شرکتهای قدیمی و اسم و رسم دار دست به کار نمیشوند؟ جواب در یک کلمه خلاصه میشود: پول!
ورایزون فراهم کردن دسترسی به اینترنت روی بستر فیبر نوری را از سال 2005 در برخی ایالتها آغاز کرد و 23 میلیارد دلار را در این راه خرج کرده است. اما این هزینه سنگین مورد اعتراض واقع شد، تا حدی که ورایزون اوایل امسال اعلام کرد که گسترش این سرویس را متوقف خواهد کرد.
کارل بوده (Karl Bode) نویسنده وبلاگ DSL Report معتقد است که ورایزون از درون تغییر کرده است. او میگوید: «ایوان سایدنبرگ مدیرعامل قبلی ورایزون، درباره اینترنت روی فیبر نوری خیلی سرسخت بود. اما بعد از بازنشسته شدن او، مدیرانی جایش را پر کردند که دوست دارند بیشتر روی اینترنت بیسیم سرمایهگذاری کنند. دلیل اصلی این امر هم هزینه اندک پیادهسازی سیستم بیسیم و درآمد فراوانی است که از شارژ کردن کاربران به ازای هر گیگابایت داده به دست خواهد آمد.» اما در همین حین معتقد است که سرمایهگذاران آمریکایی اندکی در این زمینه کوتهبین هستند. او یقین دارد که سرمایهگذاری در این زمینه یقینا درآمدزا خواهد بود، اما سرمایهگذاران آنقدر تحمل ندارند که تا به ثمر نشستن آن صبر کنند.
البته نباید از نظر دور داشت که روی آوردن به شبکههای بیسیم در مقایسه با سیستم کابلی، علاوه بر کاهش هزینه و افزایش درآمد، در زمینه نیروی کار مورد نیاز (نفرساعت برای پیادهسازی سرویس) هم برای این شرکتها ارزانتر تمام خواهد شد.
این فقدان انگیزه در شرکتهای باسابقهتر به فرصتی برای Gigabit Squared تبدیل شده است. آنها در سیاتل عرضه اینترنت گیگابیتی با قیمتی زیر 100 دلار در ماه را هدف گرفتهاند. مارک آنزبوری (Mark Ansboury) یکی از بنیانگذاران این شرکت میگوید: «در کشورهای دیگر پروژههای اینچنینی توسط دولت اجرا میشوند، اما در آمریکا هیچ استراتژی یا انگیزهای برای این کار وجود ندارد» او معتقد راهحل نهایی همکاری بخش خصوصی و دولت است. درست مانند همکاری آنها با مقامات شیکاگو و سیاتل.
پرهزینهترین بخش پیادهسازی فیبرهای نوری به گفته آنزبوری آن «کیلومتر آخر» است؛ یعنی زمانی که فیبر نوری باید از Backbone اصلی جدا شده و به خانههای کاربران یا دفاتر اداری منتقل شود. شرکت Gigabit Squared برای Backbone از زیرساختهای شهری سیاتل استفاده میکند، اما کیلومتر آخر را خودش اجرا خواهد کرد. در سال 2010 پیشبینی شده بود که هزینه پیادهسازی قیبرهای گوگل به 1 میلیارد دلار برسد. اما گزارشها نشان میدهند که گوگل توانسته است با روشهای گوناگون مانند استفاده از زیرساختی نظیر کابلهای برق و ساخت تجهیزات شبکه اختصاصی خودش به شدت در این هزینه صرفجویی کند. راه دیگری که گوگل برای کاهش هزینه به خصوص در «کیلومتر آخر» در نظر گرفته است، تشویق کاربران است برای ترغیب همسایهها به استفاده از این سرویس. در این صورت با تراکم کاربران در یک ناحیه، هزینه کلی و ریسک سرمایهگذاری برای کیلومتر آخر به شدت کاهش مییابد. همچنین گوگل اینترنتی با سرعت 5 مگابیت بر ثانیه را به رایگان و تنها با هزینه راهاندازی 300 دلار عرضه میکند که این مبلغ راهاندازی برای تامین هزینههای کیلومتر آخر کافی است.
گرچه بیشتر اتصالات بیسیم اینترنتی به سرعت 30 مگابیت محدود هستند، اما شاید فیبرهای نوری تنها امید ما برای دستیابی به اینترنت پرسرعت نباشند. مثلا شرکت Computers & Tele-Comm یا به اختصار CTC سرویس بیسیم 1 گیگابیتی را حتی پیش از گوگل در کانزاس سیتی عرضه کرده بود. البته راز این کار پایین نگاه داشتن تعداد مشترکان و دستکاری اندکی در زیرساختها است.
در همین آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی آمریکا یا همان DARPA در حال تلاش برای ایجاد اتصالی است که بتواند در فواصل 200 کیلومتری نیز به سرعت 100 گیگابیت در ثانیه دست یابد. گرچه هدف اول چنین پروژههایی رساندن پهنای باند به میدانهای جنگ است، اما در صورت ممکن شدن چنین کاری، استفادههای تجاری از آن نیز دور از ذهن نخواهد بود. اما مشکل پروژههایی مانند دارپا و CTC این است که قابلیت پاسخدهی به چند کاربر به صورت همزمان را خواهند داشت؟ اگر این مشکل نیز از میان برداشته شود، مساله «کیلومتر آخر» نیز کلا برطرف خواهد شد.
اما در صورت پیادهسازی اینترنت پرسرعت مبتنی بر فیبر، آیا این کار تاثیر اقتصادی مثبتی خواهد داشت؟ آنزبوری معتقد است که شاید وجود این سرویسها تاثیر زیادی ایجاد نکند اما «نبود چنین سرویسهایی دلیل اصلی کسبوکارها برای وارد نشدن به یک ناحیه یا نقلمکان به یک ناحیه دیگر است.»
به هرحال نیاز به اتصالات باندپهن روز به روز بیشتر میشود. درواقع پهنای باند بیشتر کاربردهای جدیدی را برای اینترنت و شبکه ممکن میکند و کاربردهای جدید پهنای باند بیشتر و بیشتری را میطلبند. این موضوعی است که تمام ISPها باید در نظر داشته باشند تا از گردونه این بازی جدید عقب نیافتند.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
نویسندگان وبلاگ -گروهی
دسته بندی موضوعی
دوستان